تن تن در استانبول
پس از بازگشت از مولن سارت تن تن چند روز در هتل استراحت نمود و به تحقیقات پروفسور زالامیاو تورنسل و گذشته پرماجرایش فکر کرد و با خود گفت: باید چند ماهی در اینجا استراحت کنم.
اما در همین هنگام مستخدم نامه ای به او داد. تن تن نامه را به عجله باز کرد و خواند و زیر لب گفت: خیر، باید به استانبول برم. مثل اینکه نباید استراحت کنم...