در شبی گرم در اسپارتا، میسیسیپی، «سم وود»، پلیس گشتی، جنازه کارخانهداری اهل شمال را مییابد که درصدد راهاندازی یک کارخانه بودهاست. سپس در ایستگاه قطار به مرد سیاهپوستی مظنون میشود و او را دستگیر میکند. اما بهزودی معلوم میشود که مرد، «ویرجیل تیبز» خود پلیس جنائی و از اهالی فیلادلفیا است. «بیل گیلسپی» رئیس پلیس جدید شهر هم مثل اهالی شهر نگاهی نژادپرستانه دارد و مایل نیست که «تیبز» در این ماجرا دخالت بکند. با این همه، «تیبز» کوتاه نمیآید و سرانجام معمای قتل را حل میکند. این کتاب برنده بهترین رمان پلیسی سال 1965 و همچنین برنده جایزه ادبی ادگار آلن پو شده است.