بی شکی، بی سوالی
از مقدمه کتاب:
عنوان کتابی که الان پیش چشم دارید، "بی شکّی، بی سوالی" است. هشتاد و پنج سال زندگی برای کسی که از کودکی سایه وار و ساکت، در حاشیه زندگی بزرگسالان نشسته باشد، و به گفتار آنان گوش سپرده باشد و کردار آنها را نظاره کرده باشد، و تجربه های هر روزۀ این حاشیه نشینی او را گرفتار سوال هایی کرده باشد که نتواند آنها را با هیچکس، علی الخصوص با پدر و مادر خود در میان بگذارد، "سوال داشتن" برای او به عادتی مهم و لازم و پایدار تبدیل می شود و این عادت همیشه او را در فکر جستن و یافتن جواب نگه می دارد... این رساله، تشخیص انسان شناسانه، جامعه شناسانه، طبیعت شناسانه، تاریخ شناسانه، و فلسفیِ مشکل پریشانی، بیقراری، گمراهی، تباهکاری، خودآزاری، دیگرآزاری، ددمنشی معصومانه، و جنون خردمندانۀ اکثریت قریب به اتفاق مردم دنیاست که از نفس سه گانۀ سالم و فعّال و هماهنگی که باید داشته باشند، اوّلی و دوّمی را که خدای طبیعت به آنها داده است، یعنی نفس حیوانی (Animal Self) و نفس آدمیزادی (Sapient Self) دارند، امّا از نفس سوم، یعنی نفس انسانی (Human Self) که هر فردی خود باید آن را خلق کند و بپرورد، غافل و محروم مانده اند و به همین سبب دو نفس دیگر را بی رهنما و داور گذاشته اند و به تبانی آشوبنده و نابود کننده سپرده اند و تا روز فاجعۀ بزرگ و نهایی با الکی خوش بودن از آمدنش غافل خواهند ماند...