پنجاه و دو پرسش فلسفی و منطقی برای کودکان
دیباچهی نویسنده بر کتاب:
همهی کسانی که با کودکان سروکار دارند ــ مانند پدرومادرها و یا در کودکستانها و آموزشگاههای دبستانی ــ بهدفعات با پرسشهای بسیار دشواری از سوی کودکان روبهرو میشوند. بچهها بیشترشان کوچولوفیلسوف بوده و پرسشهای آنقدر دشواری میپرسند که پاسخ دادن به آنها چندان آسان نیست. اگر هم پاسخشان داده شود، خودِ همین پاسخ موجبِ سر برآوردنِ پرسشهای دیگری نزدِ آنان خواهد شد.
آیا نیاز است بزرگترها پاسخِ همهی پرسشهای کودک را بدهند؟ پاسخِ این پرسش «بله» و «نه» است؛ بله پاسخِ آنهایی را که بلدیم، باید بدهیم. نه نباید به آن پرسشهایی که پاسخشان را بلد نیستیم پاسخ دهیم و باید صافوپوستکنده بگوییم: «نمیدانم». هرچند به نظر میرسد «نمیدانم»، کودک را اندکی ناامید میکند، چراکه بیشترِ کودکان گمان میکنند بزرگترها پاسخِ هر پرسشی را بلدند، ولی از زاویهای دیگر، دریچهای نو برای اندیشیدنِ آنها بازکردهایم تا از آن راه، خود در سودایِ پیدا کردنِ پاسخ برآیند. همچنین «نمیدانم»، سرنخی دیگر به آنها میدهد و آن اینکه پرسشهایی وجود دارند که پاسخ دادن به آنها چندان آسان نیست و نیاز به اندیشه و کوششِ [دوچندان] دارند. همکنش با کودک، با این باورِ کجوکوله که میگوید: «کودک، کودک است و میتوان با هر پاسخی او را خرسند کرد»، شایسته نیست. کسانی که این دیدگاه را دربارهی کودکان دارند، بایسته است این راستی را بپذیرند که پرسشهای چنان سخت و دشواری به اندیشهی بچهها خطور میکند که بزرگترها در برابرشان درمانده بوده و پاسخی برایشان ندارند!
درواقع، انگیزهی پرسیدن است که به کودک میآموزد خودش، دیگران، محیطزیست، فرهنگ، اجتماع، قانون، رسم و رسوم و آیین را درک کند. از این دیدگاه ــ که هیچ پرسشی را بیمعنا و بیهدف [و پیشپاافتاده] نمیبیند ــ بایسته است کودک آزادیِ بیچونوچرا برای پرسیدنِ هرگونه پرسشی را داشته باشد و روا نیست هیچگونه دستاویزِ آیینی، اجتماعی و فرهنگی، راهبندی بر سرِ راهِ پرسشگریِ کودک باشد. اگر ما (بزرگسالان) باورمند به این باشیم که زندگی، خود پرسشی بزرگ و دشوار است، دراینصورت شایسته نیست خویِ پرسشگری را در کودکان خفه کنیم. هرگاه انگیزهی پرسشگری در آدمی خفه گردد، بههمراهش ارزشِ انسانیِ وی هم از دست میرود و چهبسا همانجا پایانِ تاریخ خواهد بود!
آرمانِ این پرسشها این نیست که کودکان را به یک فیلسوفِ [حرفهای] یا به گنجینهی دانشها تبدیل کند! بلکه هدف این است که انگیزه و خویِ پرسشگری را در آنها شکوفا کند. باید کودکان از دیدگاهِ خودشان به پرسشها پاسخ دهند و تنها (در صورتِ نیاز) باهدفِ وضوحبخشی به پرسش، به آنها یاری شود. همهی این پرسشها لزوماً پاسخِ [سرراستی] ندارند و شاید برخی از آنها پرسشهای نوینی را به دنبالِ خود داشته باشند!
چرا 52 پرسش؟ شمارِ هفتههای سال 52 تاست، برای هر هفته یک پرسش که هم راهبندِ انجامِ تکالیفِ آموزشگاه نشود و هم کودک زمانِ بایسته برای اندیشیدن به آنها را داشته باشد. در پایانِ هر پرسش، در میانِ دو کَمانَک نوشتهشده است: (بنویس/ بپرس/ نقاشی کن). شاید کودک به یکی از این سه روش یا به هرسهتایِ آنها بتواند دیدگاهِ خودش را دربارهی پرسشها آشکار نماید.
«کریم مصطفی، اُسلو، سپتامبر ۲۰۰۹ ترسایی»
روشنگری: این کتاب در واقع ۵۲ پرسش (یا بهتر است بگوییم ۵۲ دستهپرسش) است که هرکدام در یک صفحهی کاغذ A4 نوشته شده و مناسب برای کودکان سالهای پایانی دبستان است. به آموزشدهندگان پیشنهاد میشود پرسشها را در برگهای کاغذِ A4 روگرفت (اگر شدنی باشد، روگرفتِ رنگی) و یا رونوشت نموده و هر هفته یکی از آنها را در دسترسِ کودکان بنهند. در پایان، آنها را بهصورتِ یک کتابچه درآورده و در بایگانیِ کوششهای کودک نگهداری کنند. پانویسها و نیز آنچه در میانِ دو چنگک [ ] آمده، از برگردانندهی پارسی است. در برگردانِ پارسی کوشش شده تا از واژههای پارسیِ سَره ــ بهجز واژههایی که برای کودکان نامأنوس است ــ سود برده شود. برای این کار از واژهگُزینیِ نرمافزارِ ویراستیار بهره برده شده است.